ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

ابوالفضل دنیای مامان وبابا

سفربه شمال2/10الی2/19

گلم نفسم سلام شب راه افتادیم شما هم توخاب ظهر 4بود رسیدیم کلی مینویسم بار اول که رفتیم کنار دریا از ماسها خوشت نمیومد وهمش میگفتی اکه میخاستس که پاتو وکفشت رو بشوریم وای که چقدر منو بابایی خندیدیم از اون وسواسیا شده بودی تومجتمعی که بودیم وسایل بازی هم بود که بیشتر میبردمت همونجا یه روز رفتیم ساحل ومنوبابایی هم نشستیم تو ماسهاکه اونوقت دیگه راضی شدی نشستی بازی وااااااااااااااااااااااای که چه کیفی کرده بودی یه روز هم رفتیمبازار وشما هم یه خرید کردی جالب بود سوار کالسکت بودی یه دفعه مثل جت اومدی پایینو دویدی سمت یه مغازه من که گفتم الان ماشین میزنه بهت بابایی دوید بگیرتت دیدیم سوارش شدی و اصلاصبر نکردی رفتی ...
11 مرداد 1392

بدون عنوان

سلام گل مامانی میخوام یه سری کلماتی ک جدیدا میگی رو بگم تازگیا خیلی عسل شدی و جملات رو کامل میگی علاوه بر اون کلمات قبلی:::   مامان.بابا.عمه. آله=خاله. عجیج=عزیز. حاجی آقا هم میگی حاجی.... علی=دایی علی آقا میسی=مرسی   یه سری جدید هم بهت اضافه شده مثلا::: لاالالا=لاالهالالله(دعا مکنی) لالا=خاب   انا=رعنا مبنا=مبینا الی=الهام دوغ هندونه ادب=بی ادب  ن ازی=الناز بزرگ=مامان بزرگ علیل=دایی خلیل دشویی=دستشویی اودی=زودی واسا واسا=صبرکن وایسا هپل=تپل ماشی=ماشین(با لب غنچه) جیش=جیش حموم=حم...
28 تير 1392

مامان تنبل وخسسسسسسته

سلام گلم جیگرم عسل عزیزم ناازم نمیدونم چیشد این چند وقت که نتونستم بیام شما که بیداری که اصلا ابدا حرف نت وفکر لپتاب نبایو بکنم. خابم که هستی که دنیا کار دارم  که تاخابی بایدانجام بدم شباهم که شاید من زودتر خاب برم   شبا هنوز جدامیخابی  ولی ایقداین اطاق اون اطاق میکنی که خدا میدونه یه کوچولو ممه میخوری میدویی پیش بابایی بازی میکنی باکلی صدات کردن واینکه ممه رو میدم به نی نی دوباره میای میخابی ومیخوری اینکار چند بار تکرار میشه که تو خابت بگیره یا صدای من د ر میاد البته من وین وسطا یه چرت گنده زدم.ولی بالاخره آقاابوالفضل خاب مرن.صبح زود بیدار نمیشی چندروز عادت دادم که زود بیدار شی که بابایی دعوام کرد که بذار بچچچچچم تاهر...
13 خرداد 1392

بدون عنوان

دور سرت چرخ می زنم ، پیش تو لبخند می زنم ، به شور داشتنت پای کوبان فریاد شوق سر می دهم ، روی سبزه ها غلت می زنم، من از عشق تو غنچه می شوم، می شکفم، .به کوری چشم های حسود .... تو مست می کند نگاهت، با دلم حرف می زند چشم های معصومت ، تو جان می دهی به عالم، جان می دهی به من، جانی دوباره میدهی به عشــــق مان ... مثل یک کبوتر قصد پرواز دارم دور سرت ، تو بی نظیری و من بی وقفه عاشقت میشوم، تو حرف نداری و من برایت واژه ها می گویم .... این چشم ها فدای سرت، حتی همین اسپند ها فدای سرت، این هلال ماه ،این باران بهــاری ، یک آسمان فدای سرت، من هی می نویسم تو بخوان ، من حادثه ها را زنجیر می زنم و تو با سلامت از کنار اتفاق های خوب بگذر ......
30 فروردين 1392

برج ساز

وکلا این برج سازی ساعت 1نصف شبه خسته نباشی عسللللللللللللللللللللللللللللللم ودراخر:من عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم ...
20 فروردين 1392

زیر بارون

سلام گلکم عزیزم واااااااااااااااای که چقدر بامزه شدی چند روزیه هووا سرد شده ودیشب تا حالاهم بارون اینم چه بارونی ظهر رفتیم دکتر که گفت زیاد مشکلی نداری یکم علایم سرماخوردگی کیفی کرده بودی زیر بارون توخیابون اینم چندتا عکس مطب دوتو تا میبینی میشینم که عکس بگیرم توهم میشینی جلوی در خونه کیفی کرده بودی میگفتی آببببببهههههههه؟ بیرون از مطب حیاط خونه توماشین گفتم بخند ومن همیشه عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم   ...
19 فروردين 1392

عشق گوجه

                                                  پسرمن عاشق گوجه هستش واقعا عاشقا همیشه حتی اگه سیرهم باشه ولی گوجه بیاد میخوره حتی طوری شده که ما گوجه رم نمیاریم سر سفره حتی سالاد که اگه گل پسر گوجه ببینه دیگه هیچی نمیخوره اینم مدارک تازگیها خیارشور وترشی وکلاشورها هم شده اند معشوقه اش ...
14 فروردين 1392