مش ابوالفضل از مشهد اومد7/5/91الی18/5/91
شب حرکت کردیم وخداروشکر ابوالفضل زود خواب رفت{2.45}وتا9.45 خواب بود
صندلی عقب رو مرتب کرده بودم واسه شما
توماشین بازی کردی کلی
11.5دوتایی خوابیدیم و1.5که تو شهرمشهد بدیم بیدارشدیم.
بقیه در ادامه
ناهار حسابی خوردیم وخوابیدیم تا ٩که زحمت کشیدین ومن وبابایی روبیدار کردین.
آماده شدیم رفتیم حرم
روز بعد ظهر رفتیم واسه نماز ظهر
قبل نماز رفتیم سکه ای رو که ئاست نذر کرده بودیم دادیم
البته با ابوالفضلی که خوابش میومد
نذاشتی نماز بخونم.شب هم اومدیم حرم وبازم نذاشتی نمازعشام رو بخونم
تصمیم گرفتیم شب بیایم وتا صبح بمونیم پیش خودمون فکر کردیم خوابت بیاد میخابی ولی ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
تازه خونه هم که میومدیم نمیخاستی بخابی فقط باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااازی.
چندشب رفتیم و٤.٥میومدیم خونه با کلی دردسر میخوابیدی ولی بگو تا کی تا٥بععععععععععععععععععععععدازظهر بابایی که کلی کیف کرده بود که میتونست راحت بخابه.
یه شب من وتو نرفتیم که مثلا ساعت خابت خراب نشه ١١خاب رفتی ولللللللللللللللللللللللللللی ٢بیدار شدی تا٥.بیچاره شدیم منوبابایی
البته اولین سحریتم خوردی
ولی باحالیش به این بود که تا٣ببعد میخابیدی.
باکالسکه میرفتیم حرم که وقتی میرسیدیم کار منوبابایی میشداین
مجبور شدیم کمردردو تحمل کنیم وشبای که میخاستیم تا صبح بمونیم کالسکه نبریم بغلت کنیم.
اگه نزدیک جا مهری بودیم از اول تا آخر جات اینجا بود
فقط حرم غذا میخوردی
گوشت قلقلی.نون وپنیروچیپس که خودم درست میکردم چیز دیگه نمیخوردی.
بعضی وقتا توراه خونه اینجوری میشدی