خونه مامانی
گل مامان امروز هم رفتیم خونه مامانی.
چند روزیه زانوم خیلی درد گرفته رفتیم اونجا که مثلا من استراحت کنم.
کلا بیرون از خونه که باشیم عسلم نه خواب داره نه خوراک.
ظهر حاجی آقا رفتن تو پارکینگ ومنم شما رو بردم تو راهرو تا غذا بخوری.
شما هم کیف که اجازه داری رو زمین بازی کنی.
هم غذا میخوری هم چهار دستوپا رو زمین راهرو بازی میکردی.
چندبارهم از پله ها بالا رفتی که صدام میزدی بیارمت پایین.
خلاصه با دست وپاو لباس خاکی اومدیم تواتاق .
چون پام درد میکرد قید حموم زدمو توآشپزخونه میخواستم دست وپات رو بشورم که بعداز چند دقیقه نشستی کف ظرفشویی.
بعدا عکسات رو میذارم.
اینم از عکسای گلم
بعدازحموم