یک روز شلوغ
سلام پسر گلی.الان خوابی یه خواب ناز
چند روزه که دایی علی آقا اومدن ما هم به هر بهونه ای میریم خونه حاجی آقا.
شما گل پسر هم که چقدر ذوق میکنی
.مامان قربون اون ذوق کردنت بره.فقط نمیدونم عسلم چرا چند روزه یه ذره عصبی شده
وقتی عصبی میشی جیغ میزنی و خودت رو پرت میکنی اینطرف و اونطرف.
امروز باهم رفتیم چندتا بانک البته درست وقت خواب گل پسرواسه همین تا میرفتیم تو بانک شروع میکردیبه جیغ زدنولی وقتی یکی از کارمندا باهات حرف میزد اونوقت خوش اخلاق میشدی وشروع میکردی حرف زدن.
ظهر رفتیم خونه مامانی .شب هم توروگذاشتم پیش بابایی ورفتم پیش عمو حسین که دندونم رو پر کنم.البته بابایی هم خیلی زحمت کشیدن تپلش رو گذاشتن پیش عمه .وقتی برگشتم فهمیدم حسابی عمه رو اذیت کردی.پسر طلا خیلی به دد رفتن عادت کردن هر جا میری بعداز مدتی شروع میکنی به دد گفتن .گل پسر هر جا بجز خونه دد هست. وقتی اومدم یه کوچولو بازی کردی وبعد خوابت میومد که خوابوندمت
خوابای ناز ببینی گلم.