گذشته
سلام به پسرم
این واسه تو نیست
واسه نی نی مینویسم که پیشمون نموند
2سال پیش تواین تاریخ ساعت 8.15صبح یه کوچولو که تو شکم من بود رفت پیش خدا
خیلی سخت بود خیلی.از شب قبلش درد داشتم ولی یه دکتر از خدا بیخبر گفت عادیه منم شب تا صبح این درد رو تحمل کردم.نمیدونم چرا ولی به دلم افتاده بود که میخاد بره .صبح ساعت 5.5بعداز نماز بابایی روبیدار کردم وفقط گریه میکردم ومیگفتم من بچم رومیخام.ولی نی نیم رفت
خیلی سخت بودش سختیش بیشتر میشد وقتی جلو همه میخندیدم .به همه میگفتم چیزی نشده ولی ازتو خورد شده بودم
ولی خداروشکر 4ماه بعد خدا ابوالفضل رو بهم داد
خدایا شککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککرت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی