ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ابوالفضل دنیای مامان وبابا

من عاشقم

سلام گلم عسلم همه زندگیم اصلا برم وقت نمیذاری که بیام نت حالاهم فقط اومدم بگم من عاشقم عاشق یه فرشته یه فرشته ناز که از صبح که بیدار میشه تا شب که بخابه فقط دلبری میکنه وای چقدر دوستت دارم صبح که بیدار میشی تا یک ساعتی همونجا میخای که باهات بازی کنم شب همقبل خاب باهات بازی میکنم که قلقلکت میدم که توهم خندهایی از ته دل برام میکنی وااااااااااااااااای عاشقتم وقتی میبینی از دستت ناراحتم فوری میای بغلم میکنی و یه ماچ میدی نه بوس منم آخرکیییییییییییف خودت هم میخندی برام هههههههههههههههههههههه سرت رو میندازی بالا و میخندی ههههههههههههههههه بالاخره باهمه ...
1 آذر 1391

دندونای 6-7-8

                                          ببخشید گلم دیر میام روزا که باوجود گل پسری مثل شما اصلا نمیشه دست به لپ تاب زد شبها هم که باوجود خستگی روز خاب زو به سراغم میاد. دندون6: 10/6/91 دندون7: 1/8/91 دندون8: 13/8/91 بالاخره اومدن ولی از بابت اومدن7و8خیلی 2تایی اذیت شدیم ولی مبارک باشه گلم. عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشقتم     ...
24 آبان 1391

بدون عنوان

این چندروز سرمون خیلی شلوغ بودهم مریضی پسر هم دومادی دایی خلیل مریضی که خدا عمر دکتر آسایی بده ٣روز داروهاش رو خوردی بهتر شدی خیلی ٢تایی اذیت شدیم پاهات خیلی بد شدولی خدارو شکر تمموم شد دایی خلیل هم رفتیم بله برون ویه صیغه خوندن تا بعداز ماه صفر ولی این چند روز همش بغلم بودیا                                  ...
22 آبان 1391

دکتر رفتن همانا وخوب نشدن همانا

جواب آزمایش رو که گرفتم گفتن ادرارت خوب نبوده دوباره باید بدیم منم گفتم نه شنبه رفتیم دکتر گفت مشکلی نداری یه برنامه غذایی بهم داد واست گفتم چند روزه اسهالی دارو داد من اشتباه فهمیدم وهیچ کدوم رو بهت ندادم هرروز بدتر شدی تا 4شنبه که تتب هم کردی شب بردمت دکتر گفت داروهات رو بهت بدم واگه این چندروز تعطیلی خوب نشدی برگه داد ببرمت بیمارستان بستری بشی خوب نشدی بابایی هم نمیذاره ببرمت بیمارستان امروز خاستم ببرمت دکتر دیگه که مسافرت بود حالت خیلی بده روزی 7-8بار شکمت خراب مشه ببخخشیدا ولی تا یه غذا میخوری 2ساعت نشده دفع میکنی. دیشب که تو خاب خیلی ناله میکردی ترسیدم بخابم خاب برم نش...
14 آبان 1391

اندر احوالاتمون

                        پسرم عسلم جیگرم مامان فدات بشه چندروزی دایی علی آقا اومده بودنو ماهم طبق عادت خونه مامانی تلپ خوش گذشت دلمون تنگ شده بود توی اون هفته گذشته واسه دایی خلیل آقاهم رفتیم خاستگاری تواین هفته هم جواب معلوم میشه بابایی هم کامل چسبیده بکار 6.5میره و12میاد چند روزبابایی رو نمیبینی ...
14 آبان 1391

خرید کفش

دیروز رفتیم بیرون برای خرید کفش چون کفشهای سیسمونیت بزرگته رفتیم یه کفش خردیم چون عادت داری به جیک جیک کفشت هر کفشی پات میکردم محکم پاتو میزذی زمین که صدا کنه فدات بشم من                        امیدوارم قدمهای محکمی برداری تو زندگیت ...
2 آبان 1391

آزمااااااااااااااااااااااایش1/8

گل پسری قند عسلی جیگر مامان درراستای ازمایش ادرار  شاهزاده صبح 6.5 واست کیسه گذاشتم که بیدار هم شدی تا ساعت 10که این مدت همش شیر خوردی که حتما ادرار رو داشته باشی این مدت هم مواظب بودم که اصلا به پهلوهم نشی  10که بیدار شدی بازت کردم ولی ههههههههههههههههه دریغ از یه قطره  گل پسر قند عسل چراااااااااا؟ تا12خونه بودیم حریره دادمت خوردی و رفتیم بیرون واسه خرید یه کفش ناز واست خریدم تومغازه کیفی کرده بودی چندتا گفش پاکردی میگفتم راه برو محکم پاهاتو زمین میزدی تا صدا کنه چون هنوز کفش صدادار پات میکنم یکی از کفشاروکه دراوردم گاه وزدی تو صورتم منم شوووووووک نگات کردم فوری گرفتی اشتبا...
2 آبان 1391

دکتر جدید

دیشب بردمت دکتر جدید دکتر شمس الدینی معاینه کامل کردو برات یه پرونده گنده تشکیل داد گفتم اصلا غذا نمیخوره دکتر هم یه آزمایش بلند بالا برات نوشت وگفت هر چه زودتر جواب رو براش ببریم ظهر رفتیم آزمایشگاه 5میلی ازت خون گرفتن وکیسه ادرارهم دادن تا شب ببرم ولی من کلا با این کیسه مشکل دارم توهم که اصلا همکاری نمیکنی قبل از خاب بعدازظهر برات گذاشتم دریغ از یه قطره.وقتی هم بیداری که اینقدر دست میزنی به پوشکت که میکنیش میخام صبح برات بذارم که تا ظهر نشده ببرم آزمایشگاه مامان جان یکم همکاری بد نیستا امیدوارم که مشکل جدی نداشته باشی  .             &n...
1 آبان 1391